جدول جو
جدول جو

معنی چپه شدن - جستجوی لغت در جدول جو

چپه شدن
برگشتن اتومبیل و مانند آن بیک سمت واژگون شدن
تصویری از چپه شدن
تصویر چپه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
چپه شدن
چپه کردن، واژگون شدن، وارون شدن
کنایه از خوابیدن
تصویری از چپه شدن
تصویر چپه شدن
فرهنگ فارسی عمید
چپه شدن
((~. شُ دَ))
واژگون شدن اتومبیل یا هر چیز دیگر
تصویری از چپه شدن
تصویر چپه شدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چپه زدن
تصویر چپه زدن
دست زدن، کف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خپه شدن
تصویر خپه شدن
خفه شدن انخناق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کپه شدن
تصویر کپه شدن
انباشته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپ شدن
تصویر چپ شدن
واژگون و منحرف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپ شدن
تصویر چپ شدن
چپه شدن، واژگون شدن، احول شدن
کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپ شدن
تصویر چپ شدن
((چَ شُ دَ))
منحرف شدن، واژگون گردیدن، طرف دار سیاست دست چپی شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیره شدن
تصویر چیره شدن
غلبه کردن، تسلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زده شدن
تصویر زده شدن
متنفر گشتن، بیزار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاه شدن
تصویر سپاه شدن
جمع آمدن مجتمع شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرک شدن
تصویر چرک شدن
کثیف، ناپاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چپیره شدن
تصویر چپیره شدن
آماده شدن و جمع آمدن مردم به جهت شغلی و کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیر شدن
تصویر چیر شدن
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهره شدن
تصویر چهره شدن
روبرو شدن، مواجه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چفته شدن
تصویر چفته شدن
خمیده شدن منحنی شدن، کوژ پشت گشتن قوز یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چغر شدن
تصویر چغر شدن
سخت و صلب و ستبر گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم شدن
تصویر چشم شدن
ظاهر شدن روشن گشتن منکشف گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سته شدن
تصویر سته شدن
به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، زله شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن شدن
تصویر پهن شدن
گسترده شدن، پخت شدن، پهن شدن، منبسط شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبه شدن
تصویر تبه شدن
کشته شدن، هلاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
به صورت که در آمدن پول. یا سکه شدن کار (و بار) تنظیم یافتن آن آماده شدن آن بسامان رسیدن درست شدن کار و بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چوب شدن
تصویر چوب شدن
کنایه از خشک و ثابت شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غره شدن
تصویر غره شدن
مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن، برای مثال دشمن چو نکو حال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چپه کردن
تصویر چپه کردن
واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپه شکن
تصویر سپه شکن
آنکه هنگام حمله، سپاه دشمن را در هم شکند، برای مثال چون شیر به خود سپه شکن باش / فرزند خصال خویشتن باش (نظامی۳ - ۳۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمه شدن
تصویر رمه شدن
رمه گشتن، جمع شدن، گرد آمدن، در یکجا جمع شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غره شدن
تصویر غره شدن
فریفته شدن، امید بیهوه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زده شدن
تصویر زده شدن
((زَ دِ. شُ دَ))
بیزار شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاه شدن
تصویر سپاه شدن
((~. شُ دَ))
جمع آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکه شدن
تصویر سکه شدن
((~. شُ دَ))
رونق پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چاه زدن
تصویر چاه زدن
حفر کردن چاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چغر شدن
تصویر چغر شدن
سفت و سخت شدن
فرهنگ فارسی عمید