- چپه شدن
- برگشتن اتومبیل و مانند آن بیک سمت واژگون شدن
معنی چپه شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- چپه شدن
- چپه کردن، واژگون شدن، وارون شدن
کنایه از خوابیدن
- چپه شدن ((~. شُ دَ))
- واژگون شدن اتومبیل یا هر چیز دیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دست زدن، کف زدن
خفه شدن انخناق
انباشته شدن
واژگون و منحرف گشتن
چپه شدن، واژگون شدن، احول شدن
کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
کنایه از با کسی بد شدن و کینۀ او را به دل گرفتن، دشمن شدن
غلبه کردن، تسلط
متنفر گشتن، بیزار شدن
جمع آمدن مجتمع شدن
کثیف، ناپاک شدن
آماده شدن و جمع آمدن مردم به جهت شغلی و کاری
غلبه کردن ظفر یافتن پیروز شدن، مسلط شدن استیلا
روبرو شدن، مواجه شدن
خمیده شدن منحنی شدن، کوژ پشت گشتن قوز یافتن
سخت و صلب و ستبر گشتن
ظاهر شدن روشن گشتن منکشف گشتن
به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، زله شدن
گسترده شدن، پخت شدن، پهن شدن، منبسط شدن
کشته شدن، هلاک شدن
به صورت که در آمدن پول. یا سکه شدن کار (و بار) تنظیم یافتن آن آماده شدن آن بسامان رسیدن درست شدن کار و بار
کنایه از خشک و ثابت شدن
مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن، برای مثال دشمن چو نکو حال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
واژگون شدن، وارون شدن، کنایه از خوابیدن
آنکه هنگام حمله، سپاه دشمن را در هم شکند، برای مثال چون شیر به خود سپه شکن باش / فرزند خصال خویشتن باش (نظامی۳ - ۳۷۷)
رمه گشتن، جمع شدن، گرد آمدن، در یکجا جمع شدن
فریفته شدن، امید بیهوه داشتن
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن
حفر کردن چاه
سفت و سخت شدن